سلام.
تا حدودي حرفتونو قبول دارم.
هر چيزي رو نبايد نوشت. البته اگه كسي توانايي اينو داشته باشه كه خوب بنويسه و به روز باشه، اشكال كه نداره هيچ، خيلي هم خوبه.
احتمالا با نظرم موافق باشين!
بهمون سر بزنيد.
وبلاگ جالبي دارين
منو هم تو ليست دختراتون بذارينا
سبز باشيد
سلام
پست جديد زدم
سري بزنيد لطفا
http://shaere.parsiblog.com/
با نظر شما موافقم
موفق باشي
تازه اولين باره به وبلاگتون سر مي زنم ولي از نوشته هاتون لذت بردم
چقدر فضاي اين وبلاگ, لحن نوشته هايش و مخصوصا پيش فرض خصوصي کامنتهايش مرا ياد وبلاگ گلدختر مي اندازد!!!!
خودتان گفته ايد چرا به زور وبلاگ را آپ ميكنيد!
در تعجبم از دوستاني كه به همين مطلب آبكي شما لينك داده اند!!!
آخه بيان يه مشكل شخصي كه بيانش سودي به حال نويسنده و خواننده نداره چه ضرورتي داره بيان بشه؟
شما از كجا مي دونيد بيانش سودي به حال نويسنده نداره؟ اصلا اگر نوشتنش سودي نداشت نويسنده مي نوشت؟؟؟
و نيز از كجا معلوم كه مخاطب همان نوشته به قول شما غم انگيز يك يا چند خواننده وبلاگ نباشند كه به حال آنها هم سودمند باشد؟
ضرورت بيانش را مدير وبلاگ تعيين ميكند. خواننده فقط حق دارد صفحه را باز كند بخواند يا نه! آن ضربدر كوچك سمت راست بالاي وبلاگ را كليك كند.
اگه ميبيني خيلي ناراحتي يا بيحوصله، اگه ميبيني عصباني هستي يا خسته،چه اصراري داري حست رو به خورد خواننده از همه جا بيخبربدي؟ هان؟!هميشه گفته ام: وبلاگ آيينه حالات وافكار و عقايد نويسنده است.
پس يه روز شاده. يه روز غمگين. يه روز به اين نتيجه رسيده يه روز اون نتيجه را رد كرده.
نويسنده در درجه اول براي خودش مينويسد كه خودش آزاد شود از آن افكار و حالات. خواننده در درجه دوم قرار دارد و حق او معلوم.
اين از حقوق نويسنده است. پس از حق خود تجاوز نكنيد.
خيلي وقتها عطسه لازمه ، تا کسي چند بار عطسه نکنه ديگران متوجه بيماري نمي شن تا بيشتر مراقب خودشون باشن...
همه لحظه هاي زندگي آدم ها درس عبرتي هست البته براي کسايي که تفکر ميکنن....
اميد که اهل تفکر باشيم...